صبح هر چهارشنبه ی من

صبح چهارشنبه ی من 

نه صبح هر چهارشنبه ی من؛ بی تو از خلوت کوچه رد شدن
دل سپردن به سکوت لحظه ها، ‌شعر ناب تازه یی بلد شدن
نه صبح هر چهارشنبه ی من؛ پا به پا کردن بغض انتظار
وحشت عبور سبز سایه ها، گل سرخ دل دست بی قرار

نه صبح هر چهارشنبه ی من؛ تپش خاطره های رنگ به رنگ
جهش رخش من از تنگه ی مرگ، قصه ی شاپرک و پیله ی تنگ
نه صبح هر چهارشنبه ی من؛ وقت بی قراری ترانه ها
ساعت امن ظهور آرزو، ‌فرصت زلال عاشقانه ها

عسلک! پس اون چهارشنبه کجاست؟!!
مث اون روز واسه من روزی نبود
بعد از اون صد تا چهارشنبه گذشت
هیچ کدوم آش دهن سوزی نبود

نه صبح هر چهارشنبه ی من؛ گل سرخ پرپر پیاده رو
همیشه شکستن شیشه ی دل، همیشه نیومدن، رفتن تو ...■

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد